محرم و صفر
محرم و صفر

منوی اصلی

به وبلاگ من خوش آمدید

لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان محرم و صفر و آدرس moharamosafar.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشیو مطالب
ارديبهشت 1397 اسفند 1396 بهمن 1396 آبان 1396
نویسندگان
لینک های روزانه
برچسب ها
دیگر موارد
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





امکانات جانبی
لعن بر صوفیه!
ن : جواد قلیپور ت : 8 آبان 1396 ز : 2:43 | +


سلام بر شما
دوستی دارم که خیلی با صوفیه مخالف است و همیشه آنان را لعن می‌کند. بویژه صوفیه‌ی گنابادی و دکتر تابنده و سایر دراویش و مشایخ مجاز را شدیداً لعن می‌کند و امیدوار است که این لعن‌ها، او را به درجات عالیه‌ بهشت برساند. می‌خواستم نظر شما که خود از سرداران مبارزه با صوفیه و انحرافات و بدعت‌هایشان هستید را در مورد این کار دوستم بدانم.
متشکرم

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
سؤال شما را در ضمن سه نکته پاسخ می‌دهم. ان شاء الله تعالی

نکته‌ی اول: روش بنده، مبارزه با صوفی مصطلح نیست، که این صوفیانِ علامت‌دار را «جاهل» و «بیمار» دانسته و شیوه‌ی درست را مبارزه با «تصوف» می‌دانم. همیشه به رفقای عزیزم توصیه کرده‌ام که انحرافات را بشناسید و سپس هر کسی که آن انحراف بر او منطبق شد، او را به همان اندازه صوفی یعنی منحرف از جاده‌ی مستقیم ثقلین بدانید. شاید آن انحراف بر فلان فقیه یا زاهد یا عارف منطبق گردید. پس فریب شهرت اشخاص را نخورید و از ‌هیبت و طمطراق آنان نهراسید، هر کس منحرف شد در اعتقادیات یا عملیات،‌ او را به همان اندازه منحرف بشمارید.

نکته‌ی دوم: صوفیه‌ی گنابادی ادعای تشیع دارند. هر چند تشیعشان در حد بسیار نازل و مخلوط با بدعت‌ها و خرافات فراوان است ولی بالاخره تا جایی که تحقیقات بنده پیش رفته، دوستان اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) و دشمنان ارباب سقیفه هستند و این دوستی را از جشن‌های عید غدیر و نیمه‌ی شعبان و عزاداری‌های محرم و صفرشان می‌توان فهمید.

نکته‌ی سوم: لعن کردن، بسیار حساس و خطرناک است زیرا بر طبق روایت معتبر، اگر کسی را که مستحق لعن نیست، لعن کنید، به خودتان بر خواهد گشت و ایجاد انواع مشکلات مادی و معنوی، دنیوی و اخروی خواهد نمود. پس لعن را در همان حد که در قرآن کریم و روایات معتبر آمده، مجاز بشمارید. حتی در قرآن کریم، هیچ آیه‌ای که امر به لعن دیگران باشد، نیامده است؛ یعنی در هیچ آیه‌ای نفرموده است که فلان شخص یا فلان طایفه را لعنت کنید. فقط در دو آیه به صورت غیرامری می‌فرماید: «عَلَیْهِمْ لَعْنَهُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعینَ» (سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۱۶۱ و سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی ۸۷) که آن هم در مورد مرتدهایی است که در حال کفر بمیرند و از ارتداد خود توبه نکنند.
پس علی رغم تمام انتقادات اساسی و بنیادی‌ای که بر تصوف و صوفیان داریم، در این مورد هشدار می‌دهیم که ذمّه‌ی خود را مشغول به لعن اینان نکنید. البته این که آنان را لعن نکنید، به معنی تأیید انحرافاتشان نیست بلکه فقط از جهت این که حیف است اصحاب منهاج فردوسیان، قدم بر مسیر خلاف احتیاط بگذارند. شاید فردای قیامت، همین صوفی بی‌صفایی که امروز دچار جهل و خرافات شده، مدعی شما در آمد که چرا مرا لعن کردی در حالی که از موالیان حضرت مولی الموالی (علیه‌السلام) و از منتظران حضرت بقیه الله الاعظم (ارواحنا فداه) به قدر فهم و درک خودم بودم؟!
پس به دوستتان هم توصیه کنید که از لعن فرستادن بر صوفیه‌ای که ادعای تشیع می‌کنند، هر چند بسیار منحرف و سرگردان هستند، خودداری نماید و گردن نازنین خود را پلی برای عبور اینان قرار ندهد و اعمال صالحش که بر آمده از اعتقادات سالم است را در ازای راضی کردن اینان نپردازد.

موفق باشید
حاج فردوسی



:: برچسب‌ها: حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
.:: ::.
چرا قاعده و قانون به جای آیه و روایت؟
ن : جواد قلیپور ت : 8 آبان 1396 ز : 2:43 | +


سلام
چرا در گفتگوهای تربیتی، تذکرات عبادی و مانند آن، به جای این که متن آیات و احادیث را بیان کنید، به قاعده‌ی نظری یا قانون عملی منهاج فردوسیان استناد می‌کنید و مضمون همان آیات و روایات را به صورت قاعده یا قانون بیان می‌نمایید؟
در برخی نوشته‌ها، بخصوص در فضای مجازی، در مواقع مختلف مانند مناسبت‌های عبادی، به جای این که حدیث اهل بیت (علیهم‌السلام) را بنویسید تا نام و یاد آن بزرگواران هم زنده بماند، می‌نویسید: «در منهاج فردوسیان فلان کار را انجام می‌دهند»؟ چه نیازی هست که بگویید: «در منهاج فردوسیان»؟ آیا بهتر نیست همان حدیث را نقل کنید؟
با تشکر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
این طور نیست که هر دیدگاه یا دستور عملی، به استناد یک آیه یا روایت تنظیم شده باشد، بلکه در پاره‌ای موارد، چندین آیه یا روایت،‌ در کنار یکدیگر قرار گرفته و معنی مشترک همگی، در قالبی یک‌دست، به صورت قاعده یا قانون بیان شده است.
البته برخی قواعد یا قوانین نیز هست که مستندش فقط یک آیه یا یک روایت است؛ اما به جهت حفظ وحدت سیاق، لازم بود تا ماحصل چند آیه و روایت در یک زمینه، به صورت واحد ارائه گردد.
پس چاره‌ای جز بیان و نشر قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان نیست و این کار، همانند مسأله‌های توضیح المسائل مراجع تقلید می‌باشد که از جمع‌بندی آیات و روایات متعدد و مختلف فراهم آمده است.

موفق باشید
حاج فردوسی

 



:: برچسب‌ها: حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
.:: ::.
اشکال به اسلام به جای مسلمین!
ن : جواد قلیپور ت : 8 آبان 1396 ز : 2:43 | +


ﯾﮑـی ﺍﺯ ﺑﻬﺎﻧﻪ‌های ﻫﻤﯿﺸﮕـی ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻮﻥ ﺍﺯ ﺩﺭﻣﺎﻧﺪﮔـی ﻭ ﺍﺯ ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﮔـی ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻫـی ﺁﻧﺎﻥ ﺳﺨﻦ ﺭﺍﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ ﺑﻪ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻪ ﻭ ﭼﻨﯿﻦ ﻣـی‌ﮔﻮﯾﻨﺪ: «ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺪ هستند، ﮔﻨﺎﻩ ﺩﯾﻦ ﭼﯿﺴﺖ؟»
ﺑﺎﯾﺪ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ، ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺪ هستند ﻭ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺍﺻﯿﻞ ﺩﯾﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺪ ﺭﺍ ﻧﯿﮏ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ. ﺍﯾﻨﮑﻪ ﯾﮏ ﺩﯾﻨـی ﻧﻤـی‌ﺗﻮﺍﻧﺪ ﭘﯿﺮﻭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﯿﮑـی ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺪﺳﺘـی ﺑﯿاﻭﺭﺩ، ﻫﻤﯿﻦ ﻧﺸﺎﻥ ﺑﻬﻢ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﺩﯾﻦ می‌باﺷﺪ.
ﺍﺯ ﺧﻮﺩ دین است ﮐﻪ ﮐﯿش‌هاﯼ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﭘﺮﺍﮐﻨﺪﮔـی ﺑﻪ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺮﻭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺍﺯ ﺧﻮﺩ دین است ﮐﻪ ﭘﺮ ﺍﺯ ﮔﻤﺮﺍهی‌‌ها ﻭ ﻧﺎﺩﺍنی‌ها ﮔﺮﺩﯾﺪﻩ ﻭ ﻣﻐﺰﻫﺎﯼ ﭘﯿﺮﻭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﭘﺴﺖ ﻭ ﺑـی‌ﭘﺎ ﭘُﺮ ﻣـی‌ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ. ﺍﺯ ﺧﻮﺩ دین است ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻧﺶ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧـی ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ ﻧﻤـی‌ﺳﺎﺯﺩ. ﺍﺯ ﺧﻮﺩ دین است ﮐﻪ ﭘﯿﺮﻭﺍﻥ ﺭﺍ ﻭﺍ می‌دﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻫﺮ ﻧﯿﮑـی ﻭ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭﯼ ﺑﺎﯾﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻫﺮ ﮐﻮﺷﺸـی ﻭ ﺟﻨﺒﺸـی ﮐﻪ به ناﻡ ﺩﯾﻦ ﺁﻧﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﺩﺷﻤﻨـی ﮐﻨﻨﺪ ﻭ برای همین است که ﭘﯿﺮﻭﺍﻧﺶ ﻧﺎﭼﺎﺭﻧﺪ ﯾﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻭ ﮔﺮﺩﻥ‌ﻓﺮﺍﺯﯼ ﭼﺸﻢ ﺑﭙﻮﺷﻨﺪ ﻭ ﯾﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺑﻨﺪ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﻭ ﺳﺮﺍﻓﺮﺍﺯﯼ ﺑﺎﺷﻨﺪ.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
دین، همیشه جنبه‌ی فاعلی دارد ولی مخاطبِ دین باید جنبه‌ی قابلی داشته باشد. پس اگر کسی نخواهد و نپذیرد که دین، او را تغییر دهد، نمی‌توان اشکال را متوجه ناحیه‌ی دین دانست زیرا همین دین، دیگرانی که آن را پذیرفته‌اند، تغییر داده و به کمال و سعادت رسانده است.
به عبارت ساده، دین و هر برنامه‌ی تربیتی دیگر، تا زمانی که پذیرفته و به کار بسته نشود، نمی‌تواند کاری از پیش ببرد. برای روشن شدن مطلب، چند مثال می‌زنیم؛
مثال اول: کسی که برنامه‌ی لاغری از بهترین استاد متخصص و فوق تخصص رژیم‌های غذایی دریافت کرده، تا زمانی که آن را به کار نبندد، هیچ نتیجه‌ای نخواهد گرفت. اینجا نمی‌توان رژیم لاغری آن متخصص را ناکارآمد شمرد، زیرا افراد بسیاری به همین رژیم لاغری، عمل کرده و نتایج بسیار خوبی گرفته‌اند. پس اشکال واقعی از ناحیه‌ی خود شخص است که دستورات متخصص را نپذیرفته است.

مثال دوم: کسی که به باشگاه بدنسازی برود ولی نه از دستگاه‌های ورزشی استفاده کند و نه برنامه‌ی غذایی متخصص بدنسازی را رعایت نماید، هیچگاه دارای بدنی ورزیده و عضلانی نخواهد شد. در این صورت، نباید دستگاه‌ها یا رژیم غذایی مخصوص ورزشکاران را مورد سرزنش قرار دهد؛ بلکه این خود فرد است که به خاطر عمل نکردن، مورد ملامت قرار می‌گیرد.

مثال سوم: کسی که وسیله‌ی الکتریکی ظریف بگیرد ولی به توصیه‌های ایمنی در نگهداری آن عمل نکند، مثلاً گوشی تلفن همراه خود را در معرض حرارت شدید قرار داده یا در آب بیاندازد، نمی‌تواند سازنده را متهم کند که وسیله‌ی نامرغوب و بی‌کیفیتی در اختیار او قرار داده است؛ زیرا افراد فراوانی هستند که با رعایت نکات ایمنی، سال‌ها از همین وسیله به بهترین وجه استفاده می‌کنند.
بله اگر دین یا برنامه‌ی تربیتی‌ای باشد که حتی یک نفر از کسانی که خود را وقف عمل به دستورات آن کرده‌اند را نتواند به کمال و سعادت برساند، در این صورت، می‌توان در صحت و سلامت آن دین یا برنامه‌ی تربیتی تردید نمود.

موفق باشید
حاج فردوسی

 



:: برچسب‌ها: حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
.:: ::.
صافی‌های مناظرات منهاجی
ن : جواد قلیپور ت : 8 آبان 1396 ز : 2:43 | +


تمام مطالبی که از سوی طرفِ مقابل در مناظرات منهاجی مطرح می‌شود، ارزش یکسان ندارد. پس لازم است مبلّغ منهاج فردوسیان که قصد مناظره دارد، به این نکته توجه ویژه کند که هر سخن طرف مقابل را پاسخ ندهد؛ بلکه لازم است تمام سخنان را از صافی‌هایی عبور دهد تا درشتی‌هایش گرفته شود. این درشتی‌ها و بی‌اخلاقی‌ها و سخنان بی‌ارزش، عبارتند از:

صافی اول: توهین؛
هر گاه مبلّغ منهاجی در مناظره، با کلمات یا حرکات توهین‌آمیز مواجه شود، نباید عکس العمل منفی نشان دهد. کلمات توهین‌آمیز، چیزهایی مانند نسبت دادن اسم حیوان به انسان و مانند اینهاست. اگر مبلّغ منهاج فردوسیان، نتواند بر اعصاب و روان خود مسلط بوده و جواب توهین را با توهین یا موارد منفی دیگر بدهد، نه تنها رسالت تبلیغ منهاج فردوسیان را نتوانسته به خوبی انجام دهد که بر عکس، ناخواسته موجب دفع و انزجار قلوب نسبت به منهاج فردوسیان گردیده است.
کسی که توهین می‌کند، بنده‌ی شیطان و هوای نفس خود شده و در این قسمت، از حق و هدایت به دور افتاده است. اگر مبلّغ منهاج فردوسیان نیز بخواهد توهین را با توهین جواب دهد، پیروی از نفس و شیطان کرده و دچار همان گمراهی می‌شود. پس بی‌توجهی به توهین‌ها، بهترین راهی است که قرآن کریم نیز آن را توصیه نموده است. (سوره‌ی فرقان، آیه‌ی ۷۲ و سوره‌ی مؤمنون، آیه‌ی ۳)

صافی دوم: تمسخر؛
هر گاه مبلّغ منهاجی در مناظره، با کلمات یا حرکات تمسخرآمیز مواجه شود، نباید عکس العمل منفی نشان دهد. اگر مبلّغ منهاج فردوسیان، نتواند بر اعصاب و روان خود مسلط بوده و جواب تمسخر را با تمسخر یا موارد منفی دیگر بدهد، نه تنها رسالت تبلیغ منهاج فردوسیان را نتوانسته به خوبی انجام دهد که بر عکس، ناخواسته موجب دفع و انزجار قلوب نسبت به منهاج فردوسیان گردیده است. مسخره کردن بر طبق قرآن کریم (سوره‌ی بقره، آیه‌ی ۶۷) از کارهای نادانان است. اگر طرف مناظره‌ی شما نادانی کرد و تمسخر نمود، مجوّز این نیست که شما هم قدم در قرقگاه نهاده و فرزانگی و فرهیختگی خود را قربانی کنید و تمسخر را با تمسخر پاسخ گویید.
پس بهترین کار برای مبلّغ منهاج فردوسیان در چنین موقعی، روی برگرداندن و خود را بی‌توجه نشان دادن است و باید بحث را در مسیر صحیح و سالم، ادامه دهد.

صافی سوم: تحقیر؛
هر گاه مبلّغ منهاجی در مناظره، با کلمات یا حرکات تحقیرآمیز مواجه شود، نباید عکس العمل منفی نشان دهد. اگر مبلّغ منهاج فردوسیان، نتواند بر اعصاب و روان خود مسلط بوده و جواب تحقیر را با تحقیر یا موارد منفی دیگر بدهد، نه تنها رسالت تبلیغ منهاج فردوسیان را نتوانسته به خوبی انجام دهد که بر عکس، ناخواسته موجب دفع و انزجار قلوب نسبت به منهاج فردوسیان گردیده است. گاهی این تحقیر، برگشت به شخص مبلّغ می‌کند، گاهی به مؤلف منهاج فردوسیان و گاهی به اصل منهاج فردوسیان. در هر سه حالت، نباید اعتنایی به این کلمات و جملات نمود و باید بحث را مؤدبانه دنبال کرد.

صافی چهارم: تهمت؛
هر گاه مبلّغ منهاجی در مناظره، با تهمت‌هایی از سوی طرف مقابلش مواجه شود، نباید عکس العمل منفی نشان دهد. تهمت‌زدن، نشان از ضعف تقوای طرف دارد و شایسته نیست زمان مناظره را با توجه کردن به تهمت‌ها و پاسخ دادن به آنها، هدر دهد. تهمت‌ها، موارد دروغی هستند که به شخص مبلّغ یا مؤلف منهاج فردوسیان نسبت داده می‌شود و غرض اصلی از آن، به هم ریختن تمرکز مبلّغ منهاجی و غلبه کردن در بحث است. البته این روش برای غلبه کردن، چندان طولی نمی‌کشد و با تقاضای سند و مدرک برای تهمت، به رسوایی منجر می‌گردد. به عبارت ساده، هر گاه با تهمت مواجه شدید، فقط بر همین سؤال بسنده کنید که «آیا برای ادعای خود، سند و مدرکی دارید؟»
تهمت‌زن، از ایمان قوی و تقوای بالایی برخوردار نیست و الا نباید دانسته و عمدی، ایراد اتهامات دروغین می‌کرد. این گونه اشخاص، معمولاً وقتی از آنان طلب سند و مدرک برای تهمت و افتراءشان می‌کنید، شروع به فرافکنی و فرار می‌کنند و مسیر بحث را در شاخه‌ی دیگری ادامه می‌دهند. شایسته است وقتی طرف مقابلتان فرار کرد، او را تعقیب نکنید و بگذارید بحث را در شاخه‌ی دیگری دنبال کند.

صافی پنجم: تشبیه؛
هر گاه مبلّغ منهاجی در مناظره، با تشبیه منهاج فردوسیان به نظام‌های منحرف مواجه شود، نباید عکس العمل منفی نشان دهد. کسانی که سند و مدرک معتبری ندارند، بدون داشتنِ وجه تشابه درست، اقدام به تشبیه کردن منهاج فردوسیان به نظام‌های فکری و تربیتی دیگر می‌کنند. مثلاً به صِرف این که در منهاج فردوسیان، بر روایات ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) تأکید و بنا می‌شود، آن را به «اخباریگری» تشبیه می‌کنند. یا به صِرف این که خواهان زدودن بدعت‌ها و خرافات است، آن را به «وهابیت» مشابه می‌شمارند. یا به صِرف بی‌اعتمادی به فلسفه و عرفان مصطلح، آن را همانند «مکتب تفکیک» می‌پندارند. در حالی که نقاط افتراق منهاج فردوسیان با موارد شمرده‌شده، بیش از موارد اشتراک آن است که در جای خود، به تفصیل بیان شده است.
پس بر مبلّغ منهاج فردوسیان است که به اینگونه تشبیه‌ها توجه نکند و بداند تشبیه‌کننده، از سطح فهم دقیقی برخوردار نیست و در صدد آلوده کردن فضا و خود را غالب نشان دادن است. کسی که مطالعه‌ی کافی در مورد منهاج فردوسیان و درک درستی از آن داشته باشد، آن را به هیچ برنامه‌ی تربیتی‌ای تشبیه نمی‌کند و به درستی می‌داند که «منهاج فردوسیان» همان تشیع اثنی‌عشری، بدون بدعت‌ها و خرافات و مصلحت‌اندیشی‌هاست.

صافی ششم: تخمین؛
هر گاه مبلّغ منهاجی در مناظره، با حدس و پیشگویی مواجه شود، نباید عکس العمل منفی نشان دهد. یکی از دستاویزهای مناظره‌کنندگانی که چیزی در زمان «حال»، برای انتقاد و تخریب پیدا نمی‌کنند، «پیشگویی» برای زمان «آینده» است؛ پیشگویی‌هایی مانند این که: «منهاج فردوسیان در آینده، مانند شیخیه و بابیه و بهائیت خواهد شد» یا «حاج فردوسی در آینده ادعای امام زمانی خواهد کرد» یا «حاج فردوسی در آینده، ادعای دین جدید خواهد کرد».
این دستاویز، معمولاً از سوی کسانی استفاده می‌شود که در عرصه‌های دیگر، شکست‌خورده و در جستجوی راهی برای فرار از شکست هستند. این افراد، وقتی می‌فهمند دستشان از سند و مدرک درست، خالی است، مجبور می‌شوند توجه مخاطبشان را به آینده معطوف کنند و با کارشناسْ نشان دادن خود، پیش بینی خطرات مهم برای اسلام و مسلمین از ناحیه‌ی نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان نمایند! مبلّغ منهاج فردوسیان، باید بی‌توجه به این پیشگویی‌ها، بحث را ادامه دهد.

صافی هفتم: تشمیم؛
هر گاه مبلّغ منهاجی در مناظره، با عباراتی مانند این که «منهاج فردوسیان، بوی وهابیت می‌دهد»، «بوی انحراف می‌دهد»، «بوی مخالفت با فلان می‌دهد» مواجه شود، نباید عکس العمل منفی نشان دهد. برخی طرف‌های مناظره، در زمان نداشتن سند و مدرک معتبر از آیات و روایات، بویایی خود را به کار انداخته و برخی بوهای خاص را استشمام می‌کنند که وجود خارجی ندارد. مبلّغ باید توجه داشته باشد که اظهار نظر بر اساس بو کشیدن، یکی از مسخره‌ترین اظهار وجودها در مناظره است و نباید به آن توجه نماید. کسی که با بو کشیدن، شروع به اظهار نظر کرده و وجود جنازه را گزارش می‌دهد، به زبان بی‌زبانی، خود را چنان کارشناس متبحری قلمداد می‌کند که با «بو کشیدن» به عمق مسأله، آگاه شده و دیگران را هم بر حذر می‌دارد. چنین فردی نمی‌داند کارشناس بودنش در بو کشیدن، فقط برای خودش ثابت شده و برای دیگران، ارزشی ندارد و باید سند و مدرک قاطع ارائه کند.
به هر صورت، مبلّغ منهاج فردوسیان، نباید به بوکشیدن‌های طرف مقابلش در مناظره، توجه نماید؛ بلکه باید بحث را در مسیر صحیح، ادامه دهد.

صافی هشتم: تهدید؛
هر گاه مبلّغ منهاجی در مناظره، با تهدید مواجه شود، نباید عکس العمل منفی نشان دهد و تهدید را با تهدید، پاسخ دهد. تهدید کردن، آخرین حربه و وسیله برای فرومایگان در مناظرات است. وقتی طرف مناظره، خود را بیچاره می‌یابد، دست به تهدید می‌زند و قدرت‌های خیالی‌اش را به رخ می‌کشد. آنچه قدرت واقعی در مناظرات منهاجی محسوب می‌شود، تسلط بر آیات قرآن کریم و روایات معتبر از ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) است و قدرت‌های دیگر، مانند قدرت هفت‌تیرکشی یا گزارش دادن به نهادهای نظامی و امنیتی، نشان از ضعف منطق و ناتوانی از استدلال به ثقلین است. توجه به تهدیدها، شخص فرومایه‌ی تهدیدکننده را جرأت می‌بخشد و شاد می‌سازد و از این که تهدیدهای توخالی‌اش اثر گذاشته، احساس غلبه پیدا می‌کند. پس مبلّغ منهاج فردوسیان نباید به تهدیدها توجه کند و باید بحث را در سلامت و آرامش، ادامه دهد.

 

برگرفته از کتاب «مبلّغان منهاج فردوسیان»



:: برچسب‌ها: حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
.:: ::.
شش سؤال
ن : جواد قلیپور ت : 8 آبان 1396 ز : 2:43 | +


با سلام
لطفاً به این سؤالات، پاسخ عنایت فرمایید:
شماره یک: دیدگاه شما درباره آفاق و انفس که در قرآن آمده چی هست؟
شماره دو: دیدگاه شما درباره این موضوع که اگر ابوذر، آنچه را که سلمان می داند را بداند کافر می‌شود چیست؟
شماره سه: درباره اینکه گفته میشه قرآن بطن در بطن معنا داره، دیدگاه شما چی هست؟
شماره چهار: درباره اینکه معصومین برای سوال هر شخص، پاسخی می دهند به اندازه ی درک همون شخص ؛ و ممکن هست که به ده نفر که یک سوال بپرسن، ده پاسخ متفاوت بدن، دیدگاه شما چی هست؟
شماره پنج: بر اساس چه چیز انسان، ائمه علیهم السلام پاسخ متفاوت می دهند؟
شماره شش: دیدگاه شما درباره این گفتار امام صادق علیه السلام چیست؟ «علم نوری است که خداوند به قلب هرکس که بخواهد می افکند»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
جواب ۱: کلمات «آفاق» و «انفس» در قرآن کریم آمده است، آنجا که می‌فرماید: «سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» (سوره‌ی فصلت، آیه‌ی ۵۳)
ترجمه: به زودى نشانه‏هاى خود را در افقها و در دل‌هایشان بدیشان خواهیم نمود تا برایشان روشن گردد که او خود حق است آیا کافى نیست که پروردگارت خود شاهد هر چیزى است.
مرحوم طبرسی در باره‌ی تفسیر این آیه می‌نویسد: در معنى این آیه با پنج قول اختلاف شده است:
۱ ـ معنى آنست که به زودى حجتها و نشانه‏هاى خود را بر توحید در آفاق جهان و اقطار آسمانها و زمین از خورشید و ماه و ستارگان و گیاهان و درختان، و دریاها، و کوه‏ها، و لطائف صنعت و بدایع حکمت آفرینش وجود خودشان، به آنان نشان خواهیم داد، تا براى آنان ظاهر شود که خداوند حق است، به نقل از عطاء و ابن زید.
۲ ـ از سدى و حسن و مجاهد نقل شده است یعنى: به زودى آیات و دلائل خود را بر صدق محمّد (ص) و صحت نبوّت حضرتش در آفاق به‏ آنان نشان خواهیم داد، و در آفاق جهان با فتوحاتى که براى آن حضرت و مسلمانان خواهد شد، و در وجود خودشان که عبارت باشد از فتح مکه آیات الهى را به آنان خواهیم نمود.
و بعضى هم گفته‏اند منظور از این آیه عبارتست از ظهور حضرت محمّد (ص) بر آفاق جهان و بر مکه تا بدانند قرآنى را که حضرت آورده است حق است و از طرف پروردگار بوده است، زیرا بدین وسیله خواهند فهمید حضرت محمّد که تک و تنها و بى‏یار و یاور بود از طرف خداوند تأیید میگردید.
۳ ـ از قتاده است که منظور از آیات آفاقى جریاناتى است که خداوند در ملتهاى پیشین به وجود آورده است، و آیات انفس عبارتست از جریان جنگ بدر.
۴ ـ یعنى: بزودى آیات خود را در آفاق به آنان خواهیم نمود تا بصدق گفتار حضرت که از حوادث به آنان اطلاع میداد پى ببرند (و فى انفسهم) یعنى: شق القمر که در مکه اتفاق افتاد تا بدانند که خبرهاى حضرت، حق بوده از جانب پروردگار بزرگ است.
۵ ـ از زجاج نقل شده است که یعنى: به زودى آثار گذشتگان از ملتها را که پیامبران را تکذیب مى‏کردند و آثار آفرینش الهى را در تمامى بلاد به آنان نشان خواهیم داد، و نیز در وجود خودشان به آنان نشان خواهیم داد که چگونه نطفه بودند، سپس بصورت علقه و مضغه و استخوان در آمدند و آن گاه گوشت بر استخوانها روئیده شد، و سپس به آنان عقل و تشخیص داده شد، و همه اینها دلالت دارد بر اینکه فاعل این اعمال خدایى است بى‏مانند. (مجمع البیان فى تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، جلد ‏۲۲، صفحات ۸۶ و ۸۷)
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می‌نویسد:
کلمه «آفاق» جمع افق است که به معناى ناحیه است. و کلمه «شهید» به معناى شاهد، و یا به معناى مشهود است، و البته معناى دوم با سیاق آیه مناسب‏تر است. و ضمیر «انه» به طورى که از سیاق برمى‏آید به قرآن برمى‏گردد. آیه قبلى هم که کفر مشرکین در قرآن را ذکر مى‏کرد مؤید آن است. و بنا بر این، پس آیه مورد بحث این وعده را مى‏دهد که خداى سبحان به زودى آیاتى در آفاق و در نفس خود بشر نشان مى‏دهد، تا براى همه روشن گردد که قرآن حق است.
و آیاتى که بتواند حقانیت قرآن را اثبات کند، آیاتى از خود قرآن خواهد بود که از حوادث و وعده‏هایى خبر مى‏دهد که به زودى واقع خواهد شد، مانند آیاتى که خبر مى‏دهد که به زودى خداى سبحان پیامبرش و مؤمنین را یارى مى‏کند، و زمین را در اختیار آنان قرار داده، دین آنان را بر تمامى ادیان غلبه مى‏دهد و از مشرکین قریش انتقام مى‏گیرد.
هم چنان که دیدیم اینطور شد، نخست پیامبر خود را دستور داد تا از مکه به مدینه هجرت کند، چون دیگر کارد به استخوان رسیده بود، و آن جناب و مؤمنین به وى در نهایت شدت قرار گرفته بودند، نه کسى ما فوق خود داشتند تا در زیر سایه قدرت او ایمن باشند، و نه در خانه خود مى‏توانستند درنگ کنند، و بعد از هجرت، صنادید و بزرگان قریش را در بدر شکست داد، و مدام امر آن جناب بالا مى‏گرفت تا آنکه مکه بدست حضرتش فتح شد، و همه شبه جزیره عرب بفرمانش در آمد، و بعد از آن که خود آن جناب از دنیا رفت، بیشتر آبادى کره زمین به دست مسلمانان فتح گردید، و خداى سبحان آیات خود را در آفاق و نواحى زمین به مشرکین نشان داد، و هم آیات خود را در نفس مشرکین نشان داد، و همه آنان را در بدر به هلاکت رسانید.
البته این حوادث تاریخى از این جهت که حوادثى تاریخى بودند آیت خدا بر حقانیت قرآن نبودند، بلکه از این جهت آیت بودند که قبل از اینکه واقع شوند قرآن کریم از وقوع آنها خبر داده بود، و درست همانطور که قرآن خبر داده بود واقع شد.
احتمال هم دارد مراد از «آیات» و روشن شدن حق به وسیله آن آیات، آن مطلبى باشد که از آیات دیگر استفاده مى‏شود، و آن اینکه خداى تعالى به زودى دین خود را به تمام معناى کلمه ظاهر، و بر همه ادیان غالب مى‏سازد، به طورى که دیگر در روى زمین غیر از خداى یگانه هیچ چیزى پرستش نشود، و هماى سعادت بر سر تمامى افراد نوع بشر بال بگستراند که رسیدن چنین روزى غایت و هدف از خلقت بشر بود. و ما اگر به خاطر داشته‏ باشید این معنا را از آیه شریفه «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ»، و آیاتى دیگر استفاده کردیم، و با دلیل عقلى هم تاییدش نمودیم.
و فرقى که بین این وجه با وجه قبلى است، این است که بنا بر وجه اول روى سخن در آیه مورد بحث تنها به مشرکین مکه و پیروان ایشان است. و بنا بر وجه دوم به عموم مشرکین امت است، ولى به هر حال خطاب در آن عمومى و اجتماعى است، و ممکن هم هست بین هر دو وجه جمع کرد.
احتمال هم دارد مراد آن حالتى باشد که انسان در لحظات آخر عمر پیدا مى‏کند، که همه پندارهایش نقش بر آب شده، و ادعاهایى که داشت از بین رفته، و دیگر دستش از همه جا بریده، به غیر از خداى عز و جل چیزى برایش نمانده است، مؤید این معنا ذیل آیه و آیه بعد از آن است. و بنا بر این، احتمال ضمیر در «أَنَّهُ الْحَقُّ» به خداى سبحان برمى‏گردد. البته مفسرین در معناى آیه اقوالى دیگر دارند که از نقل آنها صرفنظر کردیم. (ترجمه تفسیر المیزان، موسوی همدانی، جلد ۱۷، صفحات ۶۱۳ و ۶۱۴)
تا اینجا معلوم شد که مفسرین بزرگ، در معنی آفاق و انفس، احتمالاتی داده‌اند که هیچکدام را نمی‌شود بر دیگری ترجیح داد. اما در روایت معتبر آمده است:
عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ‏ قَالَ: یُرِیهِمْ فِی أَنْفُسِهِمُ الْمَسْخَ وَ یُرِیهِمْ فِی الْآفَاقِ انْتِقَاضَ الْآفَاقِ عَلَیْهِمْ فَیَرَوْنَ قُدْرَهَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی أَنْفُسِهِمْ وَ فِی الْآفَاقِ قُلْتُ لَهُ‏ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُ‏ قَالَ خُرُوجُ‏ الْقَائِمِ‏ هُوَ الْحَقُ‏ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَرَاهُ الْخَلْقُ لَا بُدَّ مِنْهُ.
(کافی، محدث کلینی، جلد ۸، صفحه‌ی ۳۸۱)
ترجمه: راوی می‌گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) از معنی این آیه پرسیدم، فرمودند: در جان‌هایشان به آنان مسخ را نشان خواهیم داد و در افق‌ها، دگرگون شدن افق‌ها بر ایشان را نشان خواهیم داد تا قدرت خدای عز و جل را در جان‌ها و افق‌ها ببینند. گفتم: تا این که حق برایشان آشکار شود، چه معنی دارد؟ فرمودند: آن خروج قائم است که از نزد خدای عز و جل، حق است و مردم آن را خواهند دید و از آن چاره‌ای نیست.
و نیز در روایت دیگری آمده است:
عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَى (علیه‌السلام) فِی قَوْلِهِ جَلَّ قَائِلًا سَنُرِیهِمْ آیاتِنا فِی الْآفاقِ وَ فِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ قَالَ: «الْفِتَنُ فِی الْآفَاقِ وَ الْمَسْخُ فِی أَعْدَاءِ الْحَقِّ» (الإرشاد فی معرفه حجج الله على العباد، شیخ مفید، جلد ۲، صفحه‌ی ۳۷۳، فصل فی ذکر علامات الإمام المهدی)
ترجمه: از امام کاظم (علیه‌السلام) در باره‌ی این آیه پرسیدم، فرمودند: «فتنه‌ها در آفاق و مسخ در دشمنان حق».
چنان که ملاحظه می‌کنید، روایات نیز بیان صریح و شفافی ندارد و کلمات «آفاق» و «انفس» را به روشنی معنی نمی‌کند.
جواب ۲: این نکته در روایتی از امام صادق (علیه‌السلام) آمده است که فرمودند: «ذُکِرَتِ التَّقِیَّهُ یَوْماً عِنْدَ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلَامُ، فَقَالَ: وَ اللَّهِ، لَوْ عَلِمَ أَبُوذَرٍّ مَا فِی‏ قَلْبِ‏ سَلْمَانَ‏ لَقَتَلَهُ‏ ـ و لَقَدْ آخى‏ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بَیْنَهُمَا ـ فَمَا ظَنُّکُمْ بِسَائِرِ الْخَلْقِ؟ إِنَّ عِلْمَ الْعُلَمَاءِ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لَایَحْتَمِلُهُ إِلَّا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ، أَوْ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ، أَوْ عَبْدٌ مُؤْمِنٌ‏ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ». (کافی، محدث کلینی، جلد ۱، صفحه‌ی ۴۰۱، باب فیما جاء أن حدیثهم صعب مستصعب)
از این روایت استفاده می شود که بعضی از انسان‌ها در این دنیا، ظرفیت و تحمل شنیدن و دانستن برخی معارف خاص را ندارند ولی در مقابل، برخی دیگر، از چنین ظرفیتی برخوردارند.
اما در مورد این‌ که‌ مفهوم‌ روایت‌ فوق‌ چیست‌ و آن معارف بلند و بالایی که سلمان ظرفیت آن را داشت و ابوذر نداشت، چه بوده، چیزی به دست ما نرسیده و تکلیفی به دانستن آن نشده‌ایم و دانستنش نقشی در کمال و سعادت ما ندارد.
نکته‌ای که در این روایت،‌ مشکل است، اثبات برتری سلمان بر ابوذر می‌باشد در حالی که بر طبق روایات دیگر، هر دو در فردوس اعلی هستند و توانسته‌اند به آخرین رتبه از نعمت‌های الهی برسند. ولی از این روایت، مشکل‌تر، این روایت است:
عَنْ أَبِی بَصِیرٍ، قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) یَقُولُ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): «یَا سَلْمَانُ لَوْ عُرِضَ عِلْمُکَ عَلَى مِقْدَادَ لَکَفَرَ، یَا مِقْدَادُ لَوْ عُرِضَ عِلْمُکَ عَلَى سَلْمَانَ لَکَفَرَ» (اختیار معرفه الرجال، کشی، صفحه‌ی ۱۱، سلمان فارسی)
ترجمه: روای می‌‌گوید: از امام صادق (علیه‌السلام) شنیدم که فرمودند: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) فرمودند: ای سلمان اگر علم تو بر مقداد عرضه شود، هر آینه کافر می‌شود. ای مقداد، اگر علم تو بر سلمان عرضه شود، هر آینه کافر می‌گردد.
بر اساس روایت دوم، نه می‌توان سلمان را بالاتر از مقداد دانست و نه مقداد را بالاتر از سلمان و ظاهراً، همان ظرفیت‌های خاص، منظور باشد. و الله اعلم
البته مواظب باشید که صوفیه و عرفا از این حدیث برای اثبات ادعاهای عجیب و غریب خود استفاده می‌کنند، یعنی ادعا می‌کنند حرف‌هایشان همان اسراری است که در حد سلمان است و ابوذر از آن بهره ندارد! در حالی که فقط می‌توان از این روایت فهمید که ظرفیت‌ها مختلف است، اما نمی‌توان فهمید که آن معارف خاص که سلمان داشت و بر ابوذر گران بود، فلسفه و عرفان و تصوف است.
جواب ۳: معنی «بطن» قرآن در کتاب «مفاهیم راهبردی منهاج فردوسیان» به صورت مفصل بحث شده است. برای دانستن نظر نهایی و جمع‌بندی منهاجی از بحث «بطن» قرآن، به کتاب «مفاهیم راهبردی منهاج فردوسیان»، نسخه‌ی اول، صفحات ۳۲ تا ۴۱ مراجعه نمایید.
جواب ۴: اصل این مطلب، مورد قبول است ولی توجه داشته باشید که جز موارد اندک، بقیه‌ی معارف دینی، از طریق اصحاب درجه‌ی اول و شاگردان مبرز، به صورت روشن و همسو از ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) صادر شده و به همان صورت به ما رسیده است.
جواب ۵: فشار و خفقان حاکمیت، از یک سو و محدودیت‌ ظرفیت‌ها و پیش‌زمینه‌های فردی، از سوی دیگر، موجب می‌شده تا پاسخ‌هایشان متفاوت باشد. ولی این پاسخ‌های متفاوت، ضرری به مجرای نورانی اصل شریعت نمی‌زده است؛ زیرا توسط شاگردان طراز اول، ثبت و ضبط نمی‌شده تا بنای دین قرار گیرد.
جواب ۶: علم حقیقی که موجب می‌گردد تا انسان، راه خروج از ظلمات نفسانی را بیابد، با تحصیل در مدرسه و مطالعه‌ی کتاب‌ها حاصل نمی‌گردد، هر چند تحصیل علوم دینی، می‌تواند نقش مقدمه‌ای برای افاضه‌ی علم حقیقی از جانب خدای تعالی بر قلب‌های آماده باشد. پس همچنان که نمی‌توان به درس‌خواندن امید داشت که موجب رهانیدن از تاریکی‌ها باشد، نباید به تحصیل علوم دینی بی‌رغبت بود، زیرا در موارد فراوان، همین تحصیل علوم دینی، مقدمه‌ی افاضه‌ی علم نورانی شده است.

موفق باشید
حاج فردوسی

 



:: برچسب‌ها: حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
.:: ::.
اعتبار فواید فرازهای جوشن کبیر!
ن : جواد قلیپور ت : 8 آبان 1396 ز : 2:43 | +


سلام علیکم
این روزها و به مناسبت شب‌های قدر، مطلبی در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شود، لطفاً در مورد اعتبار و سند آن، راهنمایی فرمایید. آدرس مطلب از «سرّ الجوشن الکبیر» نوشته‌ی سلطان نبیل محمد الفلکی داده شده و متن آن به این شرح است:
فضیلت فرازهای دعای جوشن کبیر به تفکیک هر فراز:
فراز ۱ ـ برای روزی حلال؛ فراز ۲ ـ برای رفع گرفتاری؛ فراز ۳ ـ در مقابل دشمن؛ فراز ۴ ـ برای به دست آوردن معنویات؛ فراز ۵ ـ برای نزدیک شدن به خدا؛ فراز ۶ ـ برای تواضع در برابر خدا؛ فراز ۷ ـ برای روزی؛ فراز ۸ ـ اگر می‌خواهید کسی به شما محبت داشته باشد؛ فراز ۹ ـ برای دوستی؛ فراز ۱۰ ـ گر می‌خواهید زبان فحاش را بر روی خود ببندید؛ فراز ۱۱ ـ اگر دنبال کاری می‌روید و میخواهید کار به آسانی حل شود؛ فراز ۱۲ ـ محبت گشایی؛ ؛ فراز ۱۳ ـ اگر دوست دارید دولت، سعادت و بخت در خانه شما باشد؛ فراز ۱۴ ـ برای آرام شدن دشمنتان بخوانید؛ فراز ۱۵ ـ برای اینکه کارتان به امروز و فردا نیفتد؛ فراز ۱۶ ـ اگر از نکیر و منکر می‌ترسید؛ فرار ۱۷ ـ برای آسان شدن کارها؛ فراز ۱۸ ـ اگربا رئیس و روسا کار دارید؛ فراز ۱۹ ـ برای آسان گذشتن از پل صراط؛ فراز ۲۰ ـ برای حفظ ایمان و از دست ندادن آن؛ فراز ۲۱ ـ برای کسی که زیاد مشکل دارد؛ فراز ۲۲ ـ اگر می‌خواهید دنبال کاری بروید از چند قبل بخوانید؛ فراز ۲۳ ـ برای بیداری دل در حال خوش عبادت؛ فراز ۲۴ ـ برای ثروت؛ فراز ۲۵ ـ برای حفظ ایمان؛ فراز ۲۶ ـ برای زیارت مکه روزی ۲۱ بار؛ فراز ۲۷ ـ برای آسان شدن کارها؛ فراز ۲۸ ـ برای روز اول مدرسه محصلان و موفقیت دانشجویان؛ فراز ۲۹ ـ برای بستن زبان دشمن و مخالفان بی دین؛ فراز ۳۰ ـ برای دولتمند شدن و بخت بلند پیدا کردن؛ فراز ۳۱ ـ برای کسی که دوست دارد همیشه در بندگی و عبادت خدا باشد؛ فراز ۳۲ ـ برای موفقیت در درس و درجه تا بالا رود؛ فراز ۳۳ ـ برای بستن زبان؛ فراز ۳۴ ـ اگر می‌خواهید پیش بزرگی عزیز شوید؛ فراز ۳۵ ـ اگر می‌خواهی پیش مردم و همسر عزیز باشی؛ فراز ۳۶ ـ برای رفع شر و بدی؛ فراز ۳۷ ـ برای کسی که حال تهوع دارد و باردار است؛ فراز ۳۸ ـ برای چشم های شور و کسانی که نظر خورده اند؛ فراز ۳۹ ـ برای حفظ مال؛ فراز ۴۰ ـ برای اسباب‌کشی کردن و دوست دارید که آن محل نیک و خوب باشد؛ فراز ۴۱ ـ برای باز کردن مغازه، خانه، جهیزیه، سیسمونی و رفع بلا؛ فراز ۴۲ ـ برای آنکه رحمت خدا نازل شود؛ فراز ۴۳ ـ اگر از گناه خسته شدید می‌خواهید خلاص شوید؛ فراز ۴۴ ـ برای آسان شدن کارها؛ فرتز۴۵ ـ برای عزیز شدن پیش روسا؛ فراز ۴۶ ـ برای آسان شدن امور الهی و دینی؛ فراز ۴۷ ـ اگر دوست دارید زبان کسی را که غیبت و ناسزا می‌گوید ببندید؛ فراز ۴۸ ـ اگرمی خواهید سر ساعت بیدار شوید؛ فراز ۴۹ ـ برای بیدار شدن وقت نماز شب؛ فراز ۵۰ ـ برای اینکه در روز بیدار شوید و به موقع به کارتان برسید؛ فراز ۵۱ ـ برای دفع اجنه؛ فراز ۵۲ ـ برای ناراحتی اعصاب و خیالات؛ فراز ۵۳ ـ برای رفع باد سرخ؛ فراز ۵۴ ـ برای رفع باد ترسناک؛ فراز ۵۵ ـ برای رفع سردرد؛ فرار۵۶ ـ اگر به تهمتی دچار شدید و می‌خواهید تهمت زننده به گرفتاری عجیب افتد؛ فراز ۵۷ ـ برای رفع شر و بدی؛ فراز ۵۸ ـ برای رفع دشمنی؛ فراز ۵۹ ـ برای کمر درد؛ فراز ۶۰ ـ برای رفع زهر؛ فراز ۶۱ ـ برای کسی که سرخک گرفته است؛ فراز ۶۲ ـ برای وارد شدن به دریا؛ فراز ۶۳ ـ هر وقت سر درد گرفته دست روی سر گذاشته ۷۰ یا ۴۱ بار بخوانید؛ فراز ۶۴ ـ برای چشم درد؛ فراز ۶۵ ـ برای زکام و سرماخوردگی؛ فراز ۶۶ ـ برای جلوگیری از میگرن؛ فراز ۶۷ ـ برای زیادی نور چشم؛ فراز ۶۸ ـ برای رفع شب کوری؛ فراز ۶۹ ـ برای درد بینی و معالجه آن؛ فراز ۷۰ ـ برای رفع قلنج؛ فراز ۷۱ ـ برای آزار ندیدن جن؛ فراز ۷۲ ـ برای کسی که از پاهایش زیاد استفاده می‌کند مثل فوتبالیستها؛ فراز ۷۳ ـ برای درد دهان و لثه؛ فراز ۷۴ ـ برای درد دندان و لثه؛ فراز ۷۵ ـ برای گوش درد؛ فراز ۷۶ ـ برای دندان درد شدید؛ فراز ۷۷ ـ برای رفع بلا مثل زلزله و سیل؛ فراز ۷۸ ـ برای زبان بستن بدگویان؛ فراز ۷۹ ـ برای رفع درد اعضای بدن؛ فراز ۸۰ ـ برای درد چشم؛ فراز ۸۱ ـ برای کارهای مهم مثل خواستگاری؛ فراز ۸۲ ـ برای درد حلق گوینده و مداح؛ فراز ۸۳ ـ برای رفع تمام مرضهای بدن؛ فراز ۸۴ ـ بر مسلمانان واجب است قبل از هر کاری این دعا را بخوانید؛ فراز ۸۵ ـ برای تمام بیماریهای شدید؛ فراز ۸۶ ـ برای رفع بلا؛ فراز ۸۷ ـ برای رفع قلنج؛ فراز ۸۸ ـ برای سرخک؛ فراز ۸۹ ـ برای دفع باد زرد؛ فراز ۹۰ ـ برای رفع باد سفید؛ فراز ۹۱ ـ برای سیاه که از همه خطرناک تر است؛ فراز ۹۲ ـ رفع چشم نظر؛ فراز ۹۳ ـ برای کمر درد شدید؛ فراز ۹۴ ـ برای سر دردهای شدید؛ فراز ۹۵ ـ کمر درد؛ فراز ۹۶ ـ برای رفع مکروهات؛ فراز ۹۷ ـ برای خلاصی از بند زندان؛ فراز ۹۸ ـ برای رفع مشروبات و مکروهات؛ فراز ۹۹ ـ برای اینکه مریض نشوید؛ فراز ۱۰۰ ـ اگر می‌خواهید دعای شما مستجاب شود.

ـــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
در هیچ روایت معتبر و غیر معتبری، چنین خواصی را نیافتیم. معلوم می‌شود از ساخته‌های دعانویسان است. عمل به این گونه دستورالعمل‌های ساختگی، دو خطر دارد؛
خطر اول: بی‌اعتقادی به دعا و استجابت. کسی که فرازهای مورد نظر برای رسیدن به حوائج خاص را بخواند و نتیجه نگیرد، در معرض این وسوسه‌ی شیطان قرار می‌گیرد که دعا و استجابت، واقعیت ندارد. شک کردن نسبت دعا که مغز عبادت خوانده شده است، خطر بزرگی است. هر گاه مؤمن، بدون سلاح شود، به راحتی توسط شیطان‌های انس و جن، تسخیر شده و به زانو در می‌آید.
خطر دوم: ورود در نفس شریر اختراع‌کننده. هر گاه کسی به دستور شخص دیگری عمل می‌کند،‌ در حقیقت او را عبادت می‌کند. امام باقر (علیه‌السلام) در روایت معتبر می‌فرمایند: «مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ فَإِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ کَانَ النَّاطِقُ یُؤَدِّی عَنِ الشَّیْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّیْطَانَ» (کافی، محدث کلینی، جلد ۶، صفحه‌ی ۴۳۴، باب الغناء)
ترجمه: هر کس به گوینده‌ای گوش کند، او را پرستیده است، پس اگر گوینده از خدای عز و جل بگوید، خدا را پرستیده است و اگر گوینده از شیطان بگوید، شیطان را پرستیده است.
«گوش کردن» در این روایت، به معنی «شنیدن» نیست بلکه به معنی «عمل کردن» بر طبق گفتار اوست. مثل این که به بچه می‌گویید: «حرف مرا گوش کن» به این معنی نیست که «سخن مرا بشنو» بلکه به این معنی است که «دستورم را اجرا کن».
پس وقتی به گوینده‌ای گوش می‌کنید یعنی به دستورش عمل می‌نمایید، در حقیقت او را پرستیده‌اید. حال اگر آن گوینده در نهایت به وحی متصل شود، پرستنده‌ی خدای تعالی خواهید بود. مثلاً هر گاه قانونی از قانون‌های عملی منهاج فردوسیان را مراعات می‌کنید، در حقیقت، اطاعت از ائمه‌ی طاهرین (علیهم السلام) و در لایه‌ی بالاتر، اطاعت از استاد اعظم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و در لایه‌ی بالاتر، اطاعت از پروردگار عالمیان کرده‌اید.
حال اگر به دستوری عمل کنید که منتهی به خدای تعالی نمی‌شود، در حقیقت از دعانویس اطاعت کرده و چون او، اسیر نفس و شیطان است، در لایه‌ی بالاتر، از ابلیس لعین،‌ اطاعت کرده‌اید.

موفق باشید



:: برچسب‌ها: حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
.:: ::.
جایگاه وجوب زیارت سید الشهداء (علیه السلام)
ن : جواد قلیپور ت : 8 آبان 1396 ز : 2:43 | +


باسمه تعالی

سلام علیکم 
از برخی روایات استفاده میشود که زیارت امام حسین علیه السلام واجب میباشد. مثلا وسائل الشیعه جلد ۱۴ صفحه ۴۴۳ بَابُ وُجُوبِ زِیَارَهِ الْحُسَیْنِ وَ الْأَئِمَّهِ ع عَلَى شِیعَتِهِمْ کِفَایَهً‌ دارد و مرحوم شیخ مفید در کتاب المزار برخی از این روایات را ذکر کرده اند و عنوان باب را این گونه قرار داده اند:باب وجوب زیاره الحسین(ع) .
برخی از این روایات که بنده در کامل الزیارات یافته ام به بیان زیر است:
۱- حَدَّثَنِی أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَتِّیلٍ وَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ وَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ جَمِیعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو أَیُّوبَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ عُثْمَانَ الْخَزَّازُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیَارَهِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع فَإِنَّ إِتْیَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ- یُقِرُّ لِلْحُسَیْنِ ع بِالْإِمَامَهِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
۲-حَدَّثَنِی أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ وَ جَمَاعَهُ مَشَایِخِی عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى الْعَطَّارِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیِّ جَمِیعاً عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ أَبِی أَیُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: مُرُوا شِیعَتَنَا بِزِیَارَهِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ ع فَإِنَّ إِتْیَانَهُ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ وَ یَمُدُّ فِی الْعُمُرِ وَ یَدْفَعُ مَدَافِعَ السَّوْءِ وَ إِتْیَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ یُقِرُّ لِلْحُسَیْنِ بِالْإِمَامَهِ مِنَ اللَّهِ.
۳- حَدَّثَنِی أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَتِّیلٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ الْهَاشِمِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ مَوْلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ حَجَّ دَهْرَهُ ثُمَّ لَمْ یَزُرِ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ ع لَکَانَ تَارِکاً حَقّاً مِنْ حُقُوقِ اللَّهِ وَ حُقُوقِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِأَنَّ حَقَّ الْحُسَیْنِ ع فَرِیضَهٌ مِنَ اللَّهِ وَاجِبَهٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ.
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الرَّزَّازُ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ أَبِی دَاوُدَ الْمُسْتَرِقِّ عَنْ أُمِّ سَعِیدٍ الْأَحْمَسِیَّهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَتْ‏ قَالَ لِی یَا أُمَّ سَعِیدٍ تَزُورِینَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ قَالَتْ قُلْتُ نَعَمْ فَقَالَ لِی زُورِیهِ فَإِنَّ زِیَارَهَ قَبْرِ الْحُسَیْنِ وَاجِبَهٌ عَلَى الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ.
به خصوص که تعبیر «فَإِنَّ إِتْیَانَهُ مُفْتَرَضٌ عَلَى کُلِّ مُؤْمِنٍ- یُقِرُّ لِلْحُسَیْنِ ع بِالْإِمَامَهِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» که در روایات متعدد آمده است به نوعی وجوب عینی است.
نظر شما در مورد دلالت این روایات و یا سایر روایات که مسبوق هستید بر وجوب زیارت امام حسین علیه السلام چیست؟

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
باسمه تعالی

سلام علیکم
مواردی که مردد است بین وجوب و استحباب، مشهور به «مستحب مؤکد» است. این امور، در طبقه‌ی پنجم قوانین عملی منهاج فردوسیان قرار می‌گیرد. یعنی منهاجی، بدون این که فتوا به وجوب بدهد، در عمل، خود را مقید به انجام آن می‌کند، در حدّ تقیدی که برای انجام واجبات دارد.
یکی از قوانین عملی طبقه‌ی پنجم، زیارت حضرت سید الشهداء (علیه‌السلام) است. یعنی به ملاحظه‌ی روایاتی که بیان کردید و برخی روایات دیگر، این عمل، در «حدّ واجب» مراعات می‌شود بدون این که معتقد به «وجوب شرعی» باشیم.
برای آشنا شدن با تفصیل این امر و فرایند استجماع قوانین طبقات پنجم و ششم (مستحبات مؤکده و مکروهات شدیده)، به کتاب «اصول استجماع منهاج فردوسیان» مراجعه نمایید.

موفق باشید
حاج فردوسی

 



:: برچسب‌ها: حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
.:: ::.
هدف از نوشتن و انتشار منهاج فردوسیان چیست؟
ن : جواد قلیپور ت : 8 آبان 1396 ز : 2:43 | +


سؤال: هدف از نوشتن و انتشار منهاج فردوسیان چیست؟ /
جواب: نبودن یک برنامه‌ی تربیتی کامل، جامع و در عین حال معتبر مرا بر آن داشت که منهاج فردوسیان را تهیه و منتشر نمایم‌.
بیست سال مطالعه و تجربه‌اندوزی در برنامه‌های مختلف درون‌دینی و برون‌دینی، توشه‌ی این راه شد و توانستم با یاری خدای متعال و عنایات خاصه‌ی استاد حاضر، حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) به این مهم دست یابم‌. مطالعه و تجربه برایم روشن ساخت که:
برخی برنامه‌ها در قسمت عقاید، دچار اشکال و انحراف هستند؛
برخی برنامه‌ها در قسمت دستورات عملی، دچار افراط و تفریط هستند؛
برخی برنامه‌ها علی‌رغم صحت عقاید و اعمال، دچار سنگینیِ بیان و اشکالِ در تبیین هستند؛
برخی صالحین (که محضرشان را درک کرده‌ام) علی‌رغم داشتن اعتقادات صحیح و اعمال سالم، برنامه‌ای مدوّن جهت پرورش نفوس مستعدّه، نداشتند؛
استفاده از برخی برنامه‌ها در عین برخورداری از صحت عقاید و سلامت عمل، مشروط به داشتن استادی از غیر معصومین (علیهم‌السلام) با شرایط خاص می‌باشد که یافتن چنین افرادی در حد محال است؛‌ … و اشکالات دیگر‌.
ولی به جرأت ادعا می‌کنم که تمام این نقایص، در منهاج فردوسیان مرتفع گردیده و راه علمی برای رسیدن به کمال و سعادت، هموار گشته است‌. آنچه می‌ماند، توفیق الهی و همت والای برادران و خواهران خداجو و سعادت‌طلب در جای جای پهنه‌ی گیتی در راسخ کردن اعتقاد به قواعد و عمل کردن به قوانین آن است‌.



:: برچسب‌ها: حاج فردوسي, منهاج فردوسيان, قرآن, عرفان, اسلام ناب, تشيع خالص, سير و سلوک, سير الي الله, معرفت, معرفة الله, قاضي, علامه طباطبايي, علامه طهراني, منهاجي, نقد منهاج فردوسيان, اشکالات منهاج فردوسيان, اشکال حاج فردوسي, ظهور, امام زمان, امام عصر, بهجت, آيت الله بهجت, سيد هاشم حداد, پناهيان, محمد شجاعي, مرکز نشر, آيت الله, تصوف, صوفي, رسم الخط, قرآن, القرآن العظيم, القرآن العزيز, القرآن المجيد, رسم الخط حاج فردوسي, رسم الاملاء,
.:: ::.

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد


تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به محرم و صفر مي باشد.